۱۰ نکته کلیدی که برای انتخاب هدف درست در زندگی باید دانست
در این مقاله به ۱۰ دستورالعمل مهم و دقیق برای انتخاب هدف و هموار کردن مسیر رسیدن به آن اشاره میکنیم. این نکات به شما در راه تحقق سریعتر آرزوها و آرمانهایتان کمک میکنند.
انتخاب هدف در قالب ۱۰ دستورالعمل مهم و دقیق شما را در هموار کردن مسیر و سریعتر رسیدن به هدف کمک می کند. زندگی ما ابعاد بسیار مهمی مانند شغل را در بر میگیرد ولی یادمان باشد که قبل از هرچیز هدف از زندگی را تعیین کنیم تا سایر اهداف زیر چتر آن درست انتخاب شوند.
۱- فکر کردن کافی نیست، بنویسید
اگر اهدافی را که در ذهنتان هست یادداشت نکنید، بدون شک بین حجم بالایی از وقایع جدید، مشکلات یا تصمیم هایی که در آن بازه زمانی اتفاق میافتند، رنگ میبازند. با نوشتن مهاجمان بیرونی را از میدان به در کنید. ضعیف ترین جوهر از قویترین ذهن دنیا قویتر است.
۲- انتخاب هدف با کمی تخیل
فکر کنید در حال بازی هستید و در دنیایی خیالی برای لحظاتی بازی کنید. بگذارید غول خفته و نهفته درونتان بیرون بیاید و کمی سرگرم شود. بگذارید افکارتان در فضا شناور شوند. اگر هر مهارت، ابتکار یا قابلیت ویژه ای را که در دنیا وجود داشته باشد در اختیار داشته باشید چه کار می کنید؟ چه هدفی را برای خودتان انتخاب میکنید تا به آن برسید؟
۳- قدم بزرگ بردارید
انسانهای زیادی در جهان هستند که با داشته های کم می خواهند سری در میان سرها در آورند و به یک انسان خارق العاده تبدیل شوند که دنیا را تغییر اساسی میدهد. هر خواسته ای که به صورت واقعی برایتان قابل درک و لمس است احتمال به نتیجه رسیدن دارد. وظیفه شماست که به بهترین کسی که میتوانید تبدیل شوید و انرژی و عظمت پنهان خود را آزاد کنید. زندگی کنید، همین جا، همین الان.
۴- مثبت فکر کنید
در انتخاب هدف جملاتی را که در نظر می گیرید مثبت بنویسید. برای مثال: انتخاب جمله “من میخواهم تا آخر ماه به وزن ایده آل ۸۰ کیلوگرم برسم” به جای جمله منفی “من چاق شده ام و می خواهم ۲۰ کیلوگرم وزن کم کنم.”
۵- بگویید من میتوانم
در مورد جملات اول شخص که به خودتان برمیگردد همیشه خود را چیزی که میخواهید باشید بنامید. برای مثال: بگویید “من تا پایان سال یک میلیونر هستم” به جای اینکه بگویید “من تا پایان سال یک میلیونر خواهم شد.” در این صورت قدرت خلاقیت، شما را به سمتی خواهد برد که آن چیز را که گفتهاید به واقعیت تبدیل کند.
۶- باور به اهداف
اگر اهداف خود را از اعماق قلب و همراه با جاه طلبی انتخاب نکرده باشید، قدرت خلاقیتی که در درون شما نهفته است به هیچ وجه فرصت تبدیل کردن آنها به واقعیت را نمییابد. اگر این کار را نکنید نا امید خواهید شد و دائماً با خود فکر خواهید کرد که من نمی توانم هیچ کاری را کامل کنم. شاید موفق هم باشید ولی از آنجایی که روحتان عمیقاً آن اهداف را باور ندارد و خود را شایسته دستیابی به آنها نمیداند، همین موفقیت فعلی را هم نمیبیند.
۷- همترازی اهداف و ارزشها
بعضی از اهداف ارزش وقت گذاشتن ندارند. این نکته خیلی مهم است که هیچ وقت حاضر به فدا کردن ارزش اصلی تان به بهای موارد بی ارزش و موقت نباشید. اهدافتان باید با ارزشها، استانداردها و خواسته هایتان همخوانی داشته باشند. اگر با ارزش اصلی تان همتراز نباشند تقریباً غیر ممکن است که نسبت به آنها علاقمند یا درگیر باقی بمانید.
۸- از مبارزه کردن نترسید
همه ما دشمنی می خواهیم که ارزش مبارزه کردن داشته باشد. یک دشمن خوب انگیزه برای مبارزه ایجاد میکند. وادارتان می کند با تمرینهای سخت، مهارتها، استعدادها و قابلیتهای تان را به بالاترین حد برسانید. داشتن یک مبارزه چالش برانگیز به شخصیت و قدرت تصمیم گیریتان اضافه میکند. دشمن خود را پیدا کنید و بگذارید تصویرش خون را در بدنتان به حرکت درآورد. چه دشمنانی را برای کار، خانواده، جامعه و جهانی که در آن زندگی میکنید، متصور هستید؟ دشمن احتیاج و دست دراز کردن پیش روی دیگران؟ دشمن قضاوت؟ …
۹- رها کردن باورهای محدود کننده
باورهای محدود کننده در واقع طنابی هستند که به پای خلاقیت و آرزوهای بلند خود میبندیم. این طنابها اجازه فراتر رفتن و شکستن مرزهای محدودیت خودساختهمان را به ما نمیدهند. ما بر اساس شرایط قبلی زندگی خود، باورها و عادتهای قبلی محدوده حرکتی برای خود تعریف می کنیم و حتی تصور آن را نمیکنیم که شاید بتوانیم فراتر برویم. حتی پای تخیلات خود را هم میبندیم و از لذت داشتن بسیاری چیزها در دنیای خیال هم خودمان را محروم میکنیم.
۱۰- واهمه نداشته باشید
بزرگترین ترس ما این نیست که نتوانیم کاری را درست انجام دهیم و یا اینکه مفید نباشیم، بلکه بزرگترین ترس ما که فراتر از حدی که تصور میکنیم قویتر شویم. محدودیتهای ذهنی که برای خود ساختهایم جرأت این کار را از ما میگیرند. اگر شما خود را درگیر بازیهای کوچک کنید هیچ خدمتی به دنیا نکردهاید. هیچ نقطه امیدی در کم نگاه داشتن خود وجود ندارد و انسانهای دیگر نمی خواهند در کنار شما احساس ناامنی را تجربه کنند. وقتی از ترس هایمان خلاص شویم این خلاصی و آزادی را به اطرافیان خود نیز منتقل خواهیم کرد.
منبع: برگرفته از کتاب بهترین سال زندگی تو، دارن هاردی، ترجمه محمد میرزایی
سلام کل این پست عالی بود.